جدول جو
جدول جو

معنی سیاه منصور - جستجوی لغت در جدول جو

سیاه منصور
(مَ)
از بلوکات گروسی حد شمالی سیلتان و جنوبی آن نیز سیلتان است. مرکز عربشاه، عده قری 25. مساحت 46 هزار و مترو جمعیت 3784 تن است. (از جغرافیای طبیعی کیهان)
هفت فرسخ میانه شمال و مغرب بیدشهر. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَهْ مَ)
دهی است از دهستان کندوان بخش ترک شهرستان میانه. دارای 289 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
پسر دوم شاه شرف الدین مظفر بن امیر مبارزالدین محمد از آل مظفر است. شاه منصوردر سال 790 هجری قمری به شیراز آمد و بسهولت برآنجا مسلط گشت در 793 شاه یحیی و سلطان زین العابدین و سلطان احمد و سلطان ابواسحاق با یکدیگر برای برانداختن شاه منصور متحد شدند و قرار ملاقات در سیرجان گذاشتند ولی همین که شاه منصور بطرف سیرجان حرکت کرد در فسا لشکریان احمد و زین العابدین را درهم شکست و به شیراز برگشت و از آنجا به طرف اصفهان و یزد و کرمان رفت و آنها را از دست زین العابدین و شاه یحیی و سلطان احمد بیرون آورد و بیشتر آبادیهای یزد و کرمان را خراب کرد و در سال 795 تیمور که از تاخت و تازهای منصور به خشم آمده بود از شوشتر عازم شیراز شد (بار دوم) و پس از تسخیر قلعۀ مستحکم ’سفید’ سلطان زین العابدین کور را که به امر شاه منصور در آنجا زندانی بود نجات داد و منصور چون این خبرشنید از شیراز بگریخت ولی در اثر طعن مردم به شیرازآمد و لشکری فراهم ساخت و در سه فرسنگی شیراز جنگ درگرفت شاه منصور که سه زخم برداشته بود بطرف شیراز حرکت کرد ولی یکی از اتباع تیمور او را نشناخته از اسب پائین آورد و او را در همانجا بکشت. خواجه حافظ شیرازی که دو سال از زمان شاه منصور را درک و هم در زمان او بسرای باقی شتافت بدین پادشاه علاقۀ بسیار داشت. وی را در دولت آن شاه شش غزل نغز و دو قطعه است.
1- در حین ورود مظفرانۀ شاه منصور به شیراز و جلوس به تخت سلطنت:
بیا که رایت منصور پادشاه رسید
نوید فتح وبشارت بمهر و ماه رسید.
2- بدولت او دعا کند:
سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
بدست مرحمت یارم در امیدواران زد.
3- خواجه شهرت خود را مدیون به شاه منصور میداند:
الا ای طوطی گویای اسرار
مباداخالیت شکر ز منقار.
4- فتح و ظفر شاه را مدیون همت باطنی خود میداند:
گرچه ما بندگان پادشهیم
پادشاهان ملک صبحگهیم.
5- در این غزل از شجاعت شاه یاد میکند:
نکته ای دلکش بگویم خال آن مهرو ببین
عقل و جان را بستۀزنجیر آن گیسو ببین.
6- درباره افزایش مقرری وی و بزرگان شیراز:
پادشاها! لشکر توفیق همراه تواند
خیز اگر بر عزم تسخیر جهان ره میکنی.
7- پس از همین واقعه و تعیین راتبه جهت خواجه حافظ غزل یا قصیدۀ (بمناسبت تعداد ابیات) زیر را سروده است:
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
یعنی غلام شاهم و سوگند میخورم.
رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 102 و حافظ شیرین سخن دکتر معین ص 249 و بعد و نیز رجوع به حافظ شیرازی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دشت دزفول. در 9 هزارگزی شمال شرقی دزفول. کنار راه شوسۀ شوشتر به دزفول. سکنۀ آن 200 تن. آب آن از رود خانه دز. محصول آنجا غلات، برنج، کنجد. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ساکنین از طایفۀ عشایر بختیاری می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
قریه ای است پنج فرسنگی میانۀ جنوب و مغرب خشت. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(عَ دِ سَیْ یِ رَ)
دهی است از دهستان سیاه منصور شهرستان بیجار واقع در 38 هزارگزی جنوب باختری حسن آباد سوگند و یکهزارگزی راه عمومی بیجار به تکاب. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر. دارای 75 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند. صنایع دستی زنان بافتن قالیچه و جاجیم است. راه آن مالرو است. خط تلفن تکاب از کنار این ده میگذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کَ صَ)
دهی از دهستان قزل گچیلو است که در بخش ماه نشان شهرستان زنجان واقع است و 410 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا